خانه تکانی مبارکـــــــــــــــ !!!
خانه تکانی عیدتون مبارکــــــــــــ !
شاید اول با دیدن این جمله بگیم ، اااااااااای بابا خونه تکونی با اون همه زحمت ، خوب هست اما دیگه مبارک گفتن نداره .
تبریکم واسه کسانی بود که کنار مامان هاشون خونه تکونی میکنن و با جابه جا کردن هر چیزی یه خاطره شاد یادشون میاد و می خندن .
امسال وقتی داشتم خونه تکونی میکردم بیشتر از هر سال دیگه ای نبودن مامانم رو حس کردم و دلم واسه خونه تکونی اون سالها تنگ شد .
اون روزها ، خونه تکونی عید برای مامانم و خواهرم و من پر از شادی و خنده بود ، به هر چیزی و به هر خاطره ای می خندیدیم ، هم خونه رو میتکوندیم هم خاطره هامونو ، یه وقتایی بابام می اومد با تعجب نگامون می کرد و می گفت به چی میخندیدن شماها و ما هم نگاش می کردیم و سه تایی بلند بلند می خندیدیم .
یادش بخــــــــــــــــــــــیر …
یه روزایی بعد تموم شدن کارها خیلی خسته می شدیم و شکایت می کردیم ، اما چای تازه دم مامان معجزه می کرد .
حالا دوست دارم حتی اگر شده یک ثانیه به اون روزها برگردم …
این خاصیت انسانه که وقتی زمانی رو از دست میده حسرت میخوره و دوست داره به عقب برگرده ،
در این آخرین روزهای سال آرزو میکنم هیچ وقت حسرت گذشته ها رو نداشته باشید .
خونه تکونی تون مبارکـــــــــــــــــــ